داریوش یکم (به پارسی باستان: )، پسر ویشتاسپ، ناموَر داریوش بزرگ[1]، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی در سال 522 پیش از میلاد، با کمک چندی از بزرگان هفت خانواده? اشرافی پارسی با کشتن گئومات مغ بر تخت نشست. پس از آن به فرونشاندن شورشهای درونمرزی پرداخت. فرمانروایی شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی افزود. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.
از دیگر کارهای او حفر راهآبی بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن سو به دریای مدیترانه پیوند میداد. آرامگاه او در دل کوه رحمت در جایی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. پس از جهانگیری کوروش و کمبوجیه سراسر آسیا (آسیای صغیر) مگر عربستان جزو قلمرو او محسوب میگردید. شورش در استانها
پس از پادشاهی داریوش، کلیه استانها سر به شورش برداشتند که داریوش و یارانش طی 19 نبرد، 9 پادشاه را که با وی به منازعه برخاستند، سرکوب کرد. اولین طغیان در عیلام روی داد. در ماد هم یک مدعی که خود را از اخلاف هووخشتره میخواند، مدعی سلطنت ماد بود. در پارس یک مدعی دیگر خود را بردیا پسر کوروش خواند. این نکته که شورشیان همواره در یک زمان سربرنمیداشتند و هدف مشترک یا پیوند اتحادی هم با یکدیگر نداشتند، عامل عمدهای بود که داریوش را در دفع شورشها یاری کرد. طغیان بابل نیز کمتر از دیگر طغیانها، موجب دغدغه? خاطر داریوش نبود. تمام این اغتشاشها که در ارمنستان، ماد، کردستان، رخج، و مرو روی داد، با خشونت سرکوب شد و داریوش خشونت را در این مواقع همچون وسیلهای تلقی میکرد که میتوانست از توسعه و تکرار نظایر این حوادث، جلوگیری کند. [19] در بند شانزدهم کتیبه بیستون درباره شورش پارت (خراسان) و گرگان چنین آمدهاست
پارت و گرگان بر من شوریدند و ویشتاسپ پدر من در پارت بود. پس از آن سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم. وقتی که این سپاه به ویشتاسپ رسید، عازم جنگ دشمن شد. در محلی موسوم به ویش پااوزت در پارت با آنان جنگید. اهورامزدا مرا یاری کرد و به اراده? او ویشتاسپ شورشیان را شکست داد. پس از آن مملکت مطیع من شد.[20]
کتیبه بیستون که گزارش این جنگهای تمام نشدنی است، نشان میدهد که او نظم و امنیت شاهنشاهی را به بهای چه اندازه رنج و سعی مستمر و بیانقطاع توانستهاست، تأمین کند. ساتراپهایی که کوروش بعد از فتح و ضبط ولایات در هر قلمرو تازهای گماشته بود، اکثراً درین ایام، خود رأی شده بودند و سپاه و تجهیزات هم در اختیار داشتند. با مرگ کمبوجیه و قتل کسی که بسیاری از مردم ولایات او را پسر کوروش، شناخته بودند، تعدی این حکام استقلالجوی، به ناخرسندی مردم انجامیدهبود و مردم استانها، بهانه برای شورش بدست میآوردند. داریوش مردی جهاندیده بود و با ازدواج با دختر کوروش و با تعدادی از دختران خانوادههای بزرگ پارسی او را در موقعیتی قرار دادهبود که نجبای پارسی و مادی هر یک بخاطر خویشاندی نسبی و یا سببی خویش، نسبت به این پادشاه نوخاسته که در حمایت و تبعیت از وی، همپیمان هم شده بودند، وفادار و حتی علاقمند بمانند.[21] تشکیلات داریوش
کاخ تچر، کاخ اختصاصی داریوش
بازگرداندن امنیت در تمام این نواحی شورش زده، طبعاً هم ضرورت ایجاد یک سازمان سامانمند اداری را به داریوش الهام کرد و هم وسایل و تجارب لازم را در اختیارش گذاشت.[22] داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد، مدتها بعد با اندک تغییری، توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه، ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید. داریوش فوقالعاده مراقب بود که از طرف مأمورین دولتی تعدی به مردم نشود و با این مقصود همواره در ممالک ایران حرکت و از نزدیک به امور سرکشی میکرد. نجبا که از این مراقبت شاه دلخوش نبودند او را دوره گرد نامیدند ولیکن مورخین این سخریه را برای او بهترین تمجید میدانند.[23] در زمان او یک دستگاه منظم اداری در کشور بوجود آمد که تمرکز امور را ممکن میساخت و ظاهراً تا حدی نیز از نظام رایج در مصر که داریوش در جوانی و در ضمن اقامت سه ساله? خود در آنجا با آن آشنا شده بود، الهام میگرفت چون نجبا و اعیان پارسی و مادی که غالباً روحیه? نظامی داشتند، به کارهای دبیری تن در نمیدادند، این کار به دست اقوام تابع افتاد و اقوام آرامیها که درین امور سررشته را به دست گرفتند، زبان آرامی را در قلمرو هخامنشیها زبان دیوانی و اداری کشور کردند.[24] داریوش در طول 36 سال پادشاهی خود، اقداماتی به شرح ذیل انجام داد.
تقسیم قلمرو شاهنشاهی به چندین ساتراپ
داریوش سرزمینهای ایران را به چند قسمت تقسیم نموده، برای هر کدام یک والی معین نمود. به زبان آنروزی (خشترپاون) میگفتند یعنی حامی یا نگهبان مملکت. یونانیها، ساتراپ، به معنی استاندار و ساتراپی عموما یعنی استان نوشتهاند و تعداد بخشها را بین بیست الی بیست و شش بخش ذکر کردهاند ولیکن تعداد ولایات در کتیبه? نقش رستم به سی ولایت میرسد. برای اینکه کارها همه در دست یک نفر نباشد، دو نفر از مرکز مأمور میشدند که یکی به فرماندهی قشون محلی منصوب بود و دیگری به اسم سردبیر که کارهای کشوری را اداره میکرد. سردبیر در واقع مفتش مرکز در ایالات بود و مقصود از تأسیس این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به ساتراپ صادر میشود اجرا میگردد یا نه. مفتشینی که از مرکز برای دیدن اوضاع ایالات مأمور میشدند، لقب چشم و گوش دولت را داشتند.[25] درست است که این ساتراپها در حوزه? حکومت خویش مثل یک پادشاه دست نشانده، قدرت و حیثیت بلامنازع داشتند اما در واقع تمام احوالشان تحت نظارت دقیق و بلاواسطه? شاه و «چشم» و «گوش» او بود و این نکته کمتر به آنها مجال میداد که داعیه? استقلال یا فکر تجاوز از قانون پادشاه را در خاطر بگذرانند. این نظارتها در عین حال هم رعیت را از استثمار و تعدی ساتراپها در امان نگه میداشت و هم به ساتراپها اجازه نمیداد تا با جمع آوری عوارض و مالیاتهای بیجا خزانه? خود را تقویت کنند و لاجرم به فکر توسعه? قدرت بیفتند.[26] کتیبههای داریوش
کتیبه بیستون در نزدیکی کرمانشاه.
من داریوش، شاه بزرگ، شاه، شاه پارس، شاه سرزمینها (کشورها)، پسر ویشتاسپ، نوه ارشام هخامنشی هستم. پدر من ویشتاسپ، پدر ویشتاسپ، ارشام، پدرارشام، اریارمن، پدر اریارمن، چیش پیش و پدر چیش پیش، هخامنش بود. ما بدلیل این که از دیرگاهان از خاندانی اصیل و شاهانه بودیم، هخامنشی خوانده شدیم. 8 نفر از خاندان ما پیش از این شاه بودهاند و من نهمین هستم. ما 9 نفر پشت سر هم شاه بوده و هستیم. به خواست اهورامزدا، من شاه هستم و او شاهی را به من، هدیه داد.
ای که این نوشتهها و این نقشها را که من تهیه کردهام، میبینی از آنها حفاظت و مراقبت کن.
اگر تا زمانی که توانایی داری از این نوشتهها و نقشها مراقبت کنی، اهورامزدا یارت باد و دودمان و زندگیت بسیار باشد و همه کارهایت مورد قبول اهورامزدا باشد.
امیدوارم اگر این نوشتهها و نقشها را در هنگام توانایی مراقبت و حفاظت نکنی، اهورامزدا یارت نباشد و دودمانت تباه باشد و آنچه میکنی، اهورامزدا ضایع کند.
موضوع مطلب :